‹ بازگشت به صفحه اصلی

اعتیاد سفید؛ نوشیدنی‌های گازدار

۰۸ اسفند ۱۴۰۰

از اواسط دوران کارشناسی، یعنی حدودا از هفت سال پیش، نوشیدنی‌های گازدار را کنار گذاشتم؛ کاملِ کامل که نه، محدودش کرده‌ام به فصلی یکبار. همین محدودیت باعث شد تقریبا به یاد داشته باشم که هربار کجا و چرا دوباره سراغشان رفته‌ام. محدودیتی که بخاطر رژیم غذایی سالم شروع شد، کم‌کم کاربرد نوشابه را برای من تغییر داد. حالا نوشابه‌ها برای من مسکنی هستند تا دردهایم را فراموش کنم. من را موقع ناراحتی و استرس می‌کشند سمت خودشان: قلاب را با تمام توان می‌کشند و من، بی‌اختیار می‌شوم و شنیدن صدای “پیس” نوشابه‌ی گازدار خنک، تمام وجودم را آرام می‌کند.

اواخر تابستانِ گذشته بود که مطمئن شدم استادم از عملکردم راضی نیست و قراردادم را برای ترم آتی تمدید نمی‌کند. همین استرس بی‌پولی و پیدا کردن استاد جدید من را بی‌اختیار برد به سمت سوپرمارکت نزدیک دانشکده و با چند نوشابه‌ی طعم‌دار برگشتم خانه: نعنایی، آلبالویی، سیب‌ترش و یک کوکای زیرو. “پیس” پشت “پیس” و جرعه پشت جرعه راه فرار من از پذیرش مشکلاتم و رویارویی با واقعیتِ شکستِ پروژه بود. امروز هم، کرختی شدیدی تمام وجودم را گرفته بود؛ انگار چسبیده بودم به تخت و تا حوالی ظهر نتوانستم از رخت‌خواب بیرون بیایم. اولین قدم‌های امروزم را، بی‌اختیار به سمت مکدونالد برداشتم. برگر و سیب‌زمینی‌اش برایم مهم نبود، نوشابه‌ی بزرگش من را می‌کشید سمت خودش. آن لیوانِ بزرگِ تقریبا یک لیتری که به اندازه‌ی آب چشمه‌ی کوهرنگ، خنک است و گوارا!

اما نه، اشتباه می‌کنم، نوشابه‌ها برای من مسکن نیستند چرا که آدمی اختیار دارد در مصرف مسکن. اما منِ ناراحت، بی‌اراده‌ام در مقابل این نوشیدنی‌های گازدار. اعتیاد توصیف دقیق‌تری است برای بی‌اختیاریِ من. یک نفر به سیگار معتاد است و یک نفر به الکل؛ من هم به نوشابه اعتیاد دارم: دود داغ سیگار برای بعضی‌ها مسکن است و خنکیِ نوشابه‌ی سیاه برای من، بعضی از الکل هفتاد درصد مست می‌شوند و من از شکر پانزده درصد.

بی‌ارادگی ما معتادان برای آدم‌های عادی قابل درک نیست و هربار که موضوعش پیش می‌آید به راحتی می‌گویند نکش یا نخور، گویی ما اختیار داریم و مصرف‌شان، انتخاب ماست. اما حتی یک معتاد به سیگار یا الکلِ بی‌اراده هم عاجز است از فهم بی‌ارادگی من در مقابل نوشابه‌ها؛ آن‌ها هم اعتیاد به نوشابه را اعتیاد واقعی نمی‌دانند. چرا اعتیاد به نوشابه برای کسی جدی نیست؟

اعتیاد به نوشابه برای من واقعی است: همانطور که سیگاری، پُک به پُک درد و غصه‌اش را دود می‌کند، من هم دردها را جرعه جرعه می‌نوشم و می‌ریزم درون خودم. همانطور که موقع ناراحتی عده‌ای به ویسکیِ تلخ پناه می‌برند، نوشابه‌ی شیرین هم پناهگاهِ امن است.

کلمات کلیدی: